در این بخش مجموعه متن تنهایی برای یسنگل ها را ارائه کرده ایم.
متن برای مجردها
اینقدر تنهایی کشیدم گه دیگه بودو نبودتون مهم نیست برام
پُر غرور می رفت
طوری که انگار
همه صف کشیده بودند برای داشتنتش
آخرین باری که دیدمش
او از تنهایی دق کرده بود و
من از نداشتنش
اگر آفتاب از لای پنجره سرک نمی کشید؛
هنوز فکر می کردم شب است!
و من در خواب کابوس های بی تو
غرق می شدم!
سهم صبح بخیر های من، چه می شود؟!
تا به کی نبودنت را
پشت این پرده ها ناپدید کنم؟!
تا کی خورشید بالا بیاید به زمین بوسه زند،
و من در حسرت بوسه ای،
به تنهایی سلام دهم؟!
وقتی تنهاییم
دنبال دوست می گردیم
پیدایش که کردیم،
دنبال عیب هایش می گردیم
وقتی که از دستش دادیم،
در تنهایی
دنبال خاطراتش می گردیممراقب قلب ها باشیم
هیچ چیز آسان تر از قلب نمی شکند
حال دلت که خوب باشد
پاییز می شود قشنگ ترین فصل
ترافیک می شود واقعیت زندگی شهری
کار پر مشقت، جوهر مردانگی
و تنهایی، تمرین خودسازی
امان از وقتی که حال دلت خوب نباشد
مرور خاطرات؛
احمقانهترین جنایتیه که آدم در حق خودش میکنه…
Ağacın en yuksek dalı Yalnızlığın halini daha iyi anlar Sanki büyüdükce daha yalnız kalırlız Gerçekten? Tanrı büyüklükten yalnızmış Yoksa yalnızlıktan büyükmüş
تنهایی را بلند ترین شاخه ی درخت بهتر میفهمد، انگار هر چه بزرگتر میشویم تنهاتر میشویم
راستی خدا از بزرگی، تنهاست یا از تنهایی، بزرگ
چه میدانی با من چه کردی بخند زیبا رو حق تو خنده است و حق من تنهایی و گوشه نشستن و نگاه کردن است
در زندگی
همیشه انتخاب هایِ بهتری هست
کافی ست از ترسِ تنهایی
به هر تنی ، تَن ندهی …
عصر پاییـز ؛
خاطرات نم ڪَرفتہ
در حوالی دهڪدهے تنهایی
در این شهر مغرور
عریان از هرچہ زیبایی
ڪودتایی در دل دیوانہام
هویداست
رقص ڪنان بہ دیار عشق
ڪوچ خواهم ڪرد ..!!
در غمگین ترین غروب روز جمعه
وقتی از دست این آدم ها دل زده میشـوی
تمامِ روزنه های احساستـــ رسوب میـبندد
تنهایی در اعماقِ جانت ته نشین میشود و
دیگر هیچ نگاهی برای یک اتفاقِ خوب
حالِ دلت را تکان نمیدهد
جملات برای سینگل ها
ک پنجره برای دیدن،
یک پنجره برای شنیدن،
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میکند
و می شود از آنجا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کرد.
یک پنجره برای من کافی است…
هر وقت احساس کردی تنهایی بدون تقصیر خوبیاته…
بهار جوانیم پاییزیست ازغم تنهایی
کُجا بی من سفر کردی
که بی تو من یه پاییزم
چُنان افتاده ام از پا
که دیگه بر نمی خیزم
تو رفتی و تمومِ شهر
مثِ قلبم سیاه پوشه
دلی که با تو سَر می کرد
با تنهایی هماغوشه
نِگاتو پُشتِ سر بِنداز
ببین جُز غم نَموند از من
به جُز خُفاشِ تقدیرَم
واسه این عشق نَخوند از من
اگه تقدیرِ من اینه
بِزن تیغو که راحت شَم
نَذار بینِ دل و مُردم
از این بیشتر بی حُرمت شَم
چی می خواستیم ولی چی شد
رفیقِ نیمه راهِ من
چه زود دل کَندی و رفتی
مگه چی بود گُناهِ من
اگه دوس داشتَنت جُرمه
چرا عشقو خدا داده
واسه ممنوعه ها هر شب
یه اشکِ بی صدا داده
پرسیدند بدترین درد کدومه؟
یکی گفت: عاشقی
یکی گفت: تنهایی
یکی گفت: دلتنگی
یکی گفت: فقر
اما هیچکس نگفت:
پیرشدنِ پدر و مادر!
قدر گنج های زندگیمان را بیشتر بدانیم.